موسسه‌ي دونبش

حبيب حامي
alijenabkerm@yahoo.com


خیابانی نه چندان پهن که فروشگاه یا بهتر بگوییم موسسه‌ای در آن قرار دارد، شلوغی بیش از حد این موسسه که جلب توجه می‌کند، اینکه موسسه سر نبش است و صفی که در جلوی این موسسه تشکیل شده است. خب، تا آنجا که ما می‌دانیم این شلوغی به دلیل تجارت پر سودی است که در این موسسه صورت می‌گیرد، در اینجا مرگ ارزان و نابودی ابدی به فروش می‌رسد. این صف نیز احتمالا خیل خریداران را در خود جای داده است. نگاهی به آنها می‌کنیم....

جوانکی با دماغ عقابی و سری بزرگ، دختری که لبانش برق می‌زند، احتمالا رژ لب خاصی را به کار برده است، دختری که رتبه‌ی کنکورش 3389 شده است، مردی میانسال که کیفی در دست دارد، پسر جوانی که چشمان آبی ژرفی دارد و به دختر کنکوری خیره شده است، خانمی که گویی باز هم از نگاه مردان هیز ناراحت است، مردی شکم گنده و پیرمردی که چشمانش دو دو می‌زند. خب آدمهای بسیار دیگری هم در این صف هستند که برای توصیف آنها تنها به این جمله اکتفا می‌کنیم : صفی از انسانهای معقول و متشخص که هیچ ویژگی خاص دیگری ندارند.

همه منتظر نوبتشانند تا با پرداخت وجهی و گذراندن مراحلی فرمالیته نیستی را تجربه کنند - این مراحل ابدا پیچیده نیست - از هیچ کس پرسیده نمی‌شود که چرا می‌خواهد بمیرد، تنها از رضایت فرد برای مرگش کسب اطمینان می‌شود.

نکته‌ای که این موسسه را ازموسسات مشابه متمایز می‌کند ادعای موسسه مبنی بر نابودی کامل جسم و روح مشتریست، گفته می‌شود طی فرایندی که اینجا برای مردن به کار میرود، جسم آنقدر سریع نابود می‌شود که روح فرصت جدا شدن از جسم را پیدا نمی‌کند و به همراه آن فنا می‌شود. جزییات این فرایند سری است، هرچند کارایی آن به وسیله‌ی افرادی که در احضار ارواح تبحری دارند و موفق نشدند روح کسانی را که به این موسسه مراجعه کردند احضار کنند، تایید شده است.

تا اینجا کار این موسسه بدون اشکال به نظر میرسد، اما باید فاش ساخت که این موسسه کلاه‌بردار بزرگی است.

این موسسه در آغاز با کاهش قیمت‌ها توانست مشتریان زیادی را جلب کند، اما کم کم به خاطر بالا بودن هزینه‌ها شروع به ضرردهی کرد. و صاحبان این موسسه برای فرار از ورشکستگی تصمیم گرفتند که بازار خود را از فروش مرگ به فروش زندگی گسترش دهند. اما با شکست طرح تحقیقاتی موسسه برای تولید روح - چیزی که برای زندگی لازم است - صاحبان موسسه با زیر پا نهادن وجدان حرفه‌ای از روح اشخاصی که برای مرگ به موسسه آنها مراجعه می‌کنند استفاده کردند. باز هم از جزییات چیزی نمی دانیم اما روح آن شخص فرد دیگری را که خانواده‌ای داغدار مرگ او بود، زنده می‌کرد و آن فرد به آغوش خانواده خود باز می گشت. این از دو جهت برای موسسه سود فراوانی داشت... یکی درامدی که از فروش زندگی نصیب موسسه می‌شد و از درامد فروش مرگ به مراتب بیشتر بود و دوم اینکه اشخاصی که به این ترتیب زنده شده بودند باز مشتری‌های بالقوه ای برای فروش مرگ بودند. روحی که یک بار لذت رهایی از درد را چشیده باشد، باز به سراغ آن خواهد آمد.

از در دیگر موسسه که این بار به خیابانی عریض تر باز می‌شود، چند نفری بیرون می‌آیند. در میانشان پسری کنکوری و دختر جوانی با چشمان آبی ژرف هم دیده می‌شوند. پسر از خود می‌پرسد این چشمان را کجا دیده است.
 
یکی از محصولات بی نظیر رسالت سی دی مجموعه سی هزار ایبوک فارسی می باشد که شما را یکعمر از خرید کتاب در هر زمینه ای که تصورش را بکنید بی نیاز خواهد کرد در صورت تمایل نگاهی به لیست کتابها بیندازید

30505< 2


 

 

انتشار داستان‌هاي اين بخش از سايت سخن در ساير رسانه‌ها  بدون كسب اجازه‌ از نويسنده‌ي داستان ممنوع است، مگر به صورت لينك به  اين صفحه براي سايتهاي اينترنتي